کوچه دلتنگی

روز را خورشید می سازد و روزگار راما!

کوچه دلتنگی

روز را خورشید می سازد و روزگار راما!

دکتر علی شریعتی

شگفتا!!   

وقتی که بود نمی دیدم،  

وقتی می خواند نمی شنیدم...  

وقتی دیدم که نبود... وقتی شنیدم که نخواند...!  

چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای  

سرد و زلال ، در برابرت ، می جوشد و  

می خواند و می نالد ، تشنه آتش باشی  

و نه آب ، و چشمه که خشکید ، چشمه  

که از آن آتش که تو تشنه آن بودی  

بخار شد و به هوا رفت ، و آتش،  

کویر را تافت و در خود گداخت  

و از زمین آتش روئید و از آسمان  

بارید ، تو تشنه آب گردی و نه  

تشنه آتش ، و بعد ، عمری گداختن  

از غم نبودن ، کسی که ، تا بود ،  

از غم نبودن تو می گداخت.